من همان آهویم که همزاد خطر بود و ترس خود را از دامان امن تو آویخت. همان آهویم که غریبانه نگاهش را به دستان اجابت تو دوخت، همان آهویم که هنوز هم ضمانت بیدریغ تو را فخر میکند. نشانی ساده تو از خاطر هیچ کس نمیرود؛ وقتی خورشید، خانه زاد شماست و باران، پاداش دست بر آسمان بردنتان؛ وقتی ابرها سایه سار شمایند و شما سایهبان خاک تا افلاک. و من هنوز آه میکشم و هنوز چرخ می خورم و هنوز چشمم به گنبد و گلدستههاست و هنوز تو ضامن تمام آهوان غریبی..........